یه داستانی از قدیم گفته شده شخصی برای پیدا کردن گنج و باطل کردن طلسم مجبور شده دختر خودش رو اونجا قربانی کنه بعد از اون داستان همه اهالی روستا اونجا رو ترک کردن الان بجز مش قدرت کسی اونجا زندگی نمیکنه...
میگن کل شب صدای گریه و خنده اون دختر توی روستا میپیچه......
0 از مجموع 0 نظر ثبت شده
ثبت نظر جدیدفضا سازی
0 /5
برخورد پرسنل
0 /5
طراحی معما
0 /5
داستان
0 /5
سرگرمی
0 /5
اجرای بازی
0 /5