دارای سانس خالی

اتاق های فرار تهران
(189) مورد

مرکز تحقیقات ایرانا سال ۱۳۹۶ تحقیقات و بررسی بر روی گونه ای جدید از ویروس صورت گرفت ! هدف از تحقیقات درمان برخی از بیماری ها از جمله ایدز و هپاتیت بود . این آزمایشات به طور سری در تهران صورت گرفت ! ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ به دستور دکتر احدی سرپرست تیم تحقیقاتی اولین آزمایشات بر روی داوطلبین آغاز شد ، علی رغم تست های انجام شده واکنش درمان معکوس بود . داوطلبین به طور عجیبی به تیم تحقیقاتی حمله کردند ، برخی از افراد دچار تغییر چهره و خوی حیوانی شدند و عده ای مردند با انرژی عجیب که من به آنها روح میگفتم ! تمامی اتفاقات در شب رخ میدهد طوری که صبح ان روز طلوع سرخ است ! دکتر احدی در آخرین لحظات برای جلوگیری از انتشار ویروس ، تمامی راه های خروجی رو مسدود کرد جز ۱ راه ! من میلاد نادعلی تیم حراست سازمان تنها بازمانده ی مرکز تحقیقات ایرانا ! درخواست کمک ارسال شد . تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۱۰ ;

طلوع سرخ
19 نظر
4.4

میدونم اینجا باید داستان یه بازی رو بنویسم؛ اما این متن در مورد یه بازی نیست! این پیام، یه درخواست کمکه. درخواست کمک از شما که میدونید اتاق فرار; چیه و تجربشو دارید. همه چیاز یه کلید شروع شد. کلیدی که خیلی اتفاقی به دست من رسید شخصی که این کلید رو به من داد حال خوبی نداشت. میگفت دارن اذیتش میکنن، اما نمیگفت کیا! میگفت خوابای بدی میبینه، اما نمیگفت چه خوابی!میترسید کلید رو به من بده اما دیگه از صداهایی که فقط خودش میتونست بشنوه خسته شده بود.نمیتونم بگم وقتی کلید رو به من داد چه اتفاقی افتاد. حتی نمیخوام بهش فکر کنم. یکی از ترسناکترین لحظات زندگیم بود. از وقتی این کلید در اختیارم قرار گرفت، کابوسهای شبانهی من شروع شد. حتی دیگه نمیتونم فرق بین کابوس و صداهایی که میشنوم رو تشخیص بدم. صداهایی که تهدیدم میکنن حق ندارم این کلید رو به کس دیگهای بسپرم! در مورد این کلید خیلی تحقیق کردم تا شاید راهی برای خلاص شدن ازش پیدا کنم. کلید برای جاییه که بهش میگن اتاق فرار;! آدرس دقیقش رو هم پیدا کردم. اما من از اینجا چیزی سر در نمیارم. ازتون خواهش میکنم کمکم کنید! من نمیتونم تصمیم بگیرم. من از این تنهایی میترسم! از یطرف میترسم این کلید رو به کسی بدم و همون اتفاقات عجیب برای منم تکرار شه، از یک طرف هم خسته شدم از این کابوسها و تهدیدهای لعنتی...کمکم کنید!;

تنهایی
15 نظر
5

ایران، تهران، سال ۱۳۹۹ساختمان مرکزی و فوق سری انجمن فراموشخانه; شناسایی میشه ! انجمنی که زیر نظر یکی از مخوفترین سازمانهای جهانیهو فعالیتشاز زمان ناصرالدین شاه قاجار توایران ممنوع اعلام شدهاین انجمن به واسطهی فعالیتهای ماورائی و ارتباط با شیاطین، سعی دارهتا سیاستهای ایران روتحت کنترل خودش دربیارهو حوادث ناگواری روبرای کشور رقم بزنهسازمان اطلاعات ایران موفق میشهیکی از نیروهای خودش روبه عنوان جاسوس وارد این گروه کنه از همین طریق اطلاعات و جزئیات زیادی از فراموشخانه; و ساختمان اونجابه دست میادبعد از مدتی کوتاه دیگهخبری از جاسوس سازمان اطلاعات به گوش نمیرسه! احتمال دارهشناسایی و دستگیر شده باشه ...شما و گروهتون از طرف سازمان اطلاعات مامور میشینتا به ساختمان امنیتی فراموشخانه; نفوذ کنین شما تواین ماموریت یههدف اصلی و یههدف جانبی دارینهدف اصلی ، مطلع شدن از سرنوشت جاسوس اطلاعات و همچنین به دست آوردن نام رئیس بزرگ انجمن فراموشخانه توایرانههدف جانبی، کشف و جمعآوری هر چه بیشتر اسامی، اسناد و مدارک اعضای انجمن فراموشخانه برای محکوم کردن این گروههبه یاد داشته باشین؛ این یهماموریت بسیار محرمانه و خطرناکه ساختمان انجمن فراموشخانه; یه ساختمانفوق امنیتیه که علاوه بر نگهبانهای مختلف، با نیروهایی شیطانی و ترسناک نیز محافظت میشه ...زنده موندن و موفقیت تواین عملیات بستگی به یهنقشهی دقیق و یهکار تیمی تمام عیار داره !;

نفوذ
9 نظر
5

من کارآگاه حقی هستم از دایره جنایی، برای بازجویی یک تکنولوژی جدید اختراع شده ،به این صورت که ذهن فرد جنایتکار به یک دستگاه شبیه سازی متصل می شود و می توان وارد این فضا شده و به دنبال راز ها بر ای حل پرونده گشت.یک مظنون به قتل را به بخش ما آوردن و من نمی توانم وارد دستگاه بشم چون باید از بیرون اوضاع را کنترل کنم و حرکات و وضع یت سلامت مظنون رابررسی کنم و نیاز به تعداد افراد دارم تا مرا در این ماموریت همراهی کنند برا ی همین از شما دستیاران می خواهم تا به جای من این ماموریت رو انجام دهید.وظیفه شما اینه که وارد این دستگاهِ شبیه ساز شوید و به دنبال سرنخ هایی برای تکم یل تر کردن این پرونده بگردید .هدف از انجام دادن این ماموریت اینه که مطمئن شوی م فرد مورد نظر قاتل است یا خیر ؟ انگیزه قتل چی بوده ؟فقط دقت کنید ذهن افراد سعی در مخفی کردن رازها دارد و خاطرات را کد گذاری می کند و نسبت به عوامل خارجی واکنش دفاع ی نشان می دهد این واکنش ها ممکن به هر نحوی باشه ، شمارو به تله بندازه ، راهرو براتون سخت کنه و یا حتی در این راه دچار اتفاقات ترسناک و ناگوار شوید.پس حواستون رو کامل جمع کنید که توجه ذهن این فرد رو به خودتون جلب نکنید.;

ناگفته
7 نظر
5

سناریو مردگان; خود در مورد یک اتاق فرار است. یعنی در اینجا خبری از دستگیری یک قاتل، رمزگشایی از مرگ یک فرد یا سناریوهای این شکلی نیست. داستان اتاق فرار مردگان خود در مورد یک اتاق فرار به نام مردگان است. ب جرات میتونم بگم ترس و وحشت واقعیو تو این بازی پر از چالش میتونید تجربه کنید. وظیفه شما در بازی سر در آوردن از ماجرای این اتاق فرار است.اگر بخواهم بیشتر در مورد سناریو صحبت کنم، احتمالش زیاد است که نکات مهمی که خودتان باید تجربه کنید لو برود. اما خوبی این سناریو که حداقل من تا به امروز آن را در جایی دیگر ندیدهام، این است که دست تیم سازنده را در طراحی فضاها کاملا باز گذاشته است. در واقع شما در فضای بسیار ترسناک با برخی از عجیبترین اتاقهای ممکن و کاملا بیربط بهم روبهرو میشوید که تنها توجیه ممکن این است که این فضاها مال یک اتاق فرار باشند. متوجه منظورم شدید؟ مردگان یکی از مهمترین مشکلات اتاقهای فرار را به نقطه قوت خود تبدیل کرده است.هر بار که فکر میکنید به آخرین و جذابترین اتاق بازی رسیدهاید، با باز شدن یک در و وارد شدن به فضایی کاملا متفاوت با دکوراسیون درجه یک، مجبور میشوید در تصمیمتان تجدید نظر کنید. این تنوع فضاها در کنار اتمسفر حاکم بر اتاق و البته یک سورپرایز جالب که کنترل بازی را تا حدی در اختیار شما میگذارد، همگی باعث میشوند مردگان از لحاظ سناریو و فضاسازی فاصله قابل توجهی با اتاق فرارهای قبلی بگیرد.;

مردگان
26 نظر
4.3

حشمت که صاحب یک مهمانسرای جنگلی قدیمی از روستاهای شمالی بود درعرض یک روز زندگی اش با یافتن دفترچه ایی تغییر میکند نام این دفترچه،دفترچه مرگ است. اگر نام شخصی در دفترچه نوشته شود آن فرد خواهد مرد. حشمت فکر میکند این دفترچه یک شوخی کودکانست اما در نهایت آنرا آزمایش میکند، برای آزمایش کردن این ادعا نام مسافران مهمانسرا را می نویسد ومیفهمد این دفترچه مرگ به او دروغ نگفته است. حشمت با صاحب اصلی این دفترچه با اسم ریوک ملاقت میکند. بعد از ملاقات حالا او میداند از این دفترچه چه میخواهد. تیم ما تصمیم میگیرد برای یک شب اقامت وارد مهمانسرا شود قبل ورود به مهمانسرا با پلیس محلی این روستا مواجه شدیم که داشت مارا از ورود به این مهمانسرا منصرف میکرد. ولی علی رغم ادعا های عجیب و غریب پلیس تصمیم گرفتیم که شب را در این مهمانسرا اقامت کنیم. با ورود به مهمانسرا و رفتارهای عجیب صاحب مهمانسرا ;

شینیگامی
15 نظر
4.4

چه حالی میشی وقتی بفهمی رفیق 10سالت بهت خیانت کرده... از روزی که فهمیدم سیاوش برازنده رفیق و هم کلاسی دانشگاهیم که در رشته باستان شناسی درس خوندیم و کشفیات زیادی رو توی سالها سفرمون به اقسا نقاط ایران تونستیم بدست بیاریم، بهم خیانت کرده یک شب خواب خوش نداشتم. داستان از اونجایی شروع شد که در آخرین سفرمون به یکی از غارهای دامنه زاگرس چیزی رو پیدا کردیم که نه من و نه سیاوش چیزی ازش ندیده و نشنیده بودیم و هیچ اطلاعاتی ازش نداشتیم. قرار گذاشتیم که سیاوش اون جسم رو به خونش ببره و مورد بررسی و آزمایش قرار بده و در صورت رسیدن به نتیجه با من در میون بزاره. الان یک هفته ای میشه که سیاوش اون جسم رو برده و به تماس ها و پیگیری های من جواب نمیده.. حتما چیز با ارزشی بوده که سیاوش تونسته به منی که رفیق و شریک 10سالشم خیانت کنه و جوابمو نده ولی من نمیزارم به همین راحتی قسر در بره! شما باید بهم کمک کنید تا اون جسم رو از خونش بدزدم و پس بگیرم.;

شریک جرم
12 نظر
4.8

در سال ۱۹۹۸ در ایالت آریزونا خانواده ای ۳ نفره به نام لورن زندگی میکردند. جولیا تنها دختر خانواده لورن علاقه بسیار زیادی به هنرهای تجسمی داشت و بیشتر وقت خود را صرف ساخت مجسمه حیوانات می کرد. پس از مدتی مادر جولیا متوجه رفتار های عجیبی از او شد. جولیا در اتاق خواب خود با مجسمه ها و عروسک های خود صحبت میکرد و عروسک های خود را به طرز وحشتناکی آرایش می کرد. با گذشت زمان رفتار های جولیا عجیب تر و ترسناک تر می شد. بدنش بوی بسیار نامطبوعی می داد، دچار تشنج های شدید میشد و از مکان ها و اشیا مقدس دوری میکرد. خانواده لورن متوجه تسخیر جسم جولیا توسط شیطان شدند و پس از پیگیری های فراوان از کلیساهای ایالت آریزونا به کلیسای مشهور بازیلیکا سنت جوزف واقع در ایالت کالیفرنیا معرفی شدند. پرونده خانواده لورن به آقای ویسنت لمبرت کشیش متخصص در امور ارواح خبیثه سپرده شد. مراسم جن گیری یکی پس از دیگری انجام میشد اما بی نتیجه بود. سرانجام در فوریه ۱۹۹۹ جولیا و پدرش به طرز مشکوکی به قتل رسیدند. پلیس مادر جولیا را به عنوان تنها مضنون پرونده دستگیر کرد و به دادگاه فرستاد. جان باروک وکیل مدافع خانواده لورن مادر جولیا رو بیگناه میداند و به همین خاطر از شما که دوستان مادر جولیا هستید درخواست کمک میکند تا به صورت مخفیانه وارد خانه خانواده لورن بشوید و مدارکی جهت اثبات بیگناهی او پیدا کنید.;

رخنه
7 نظر
4.4

حمید یه مرد درشت هیکل بود که تو خونه پدری زندگی میکرد...حمید رسولی خیلی گرم و صمیمی بودتو محل زیاد میومد و با همه گرم می گرفت تا زمانی که تو خونه ای که بهش ارث رسیده بود یه مستأجر تو طبقه پایینی اومد...بعد از اون دیگه ما حمید رو تو محل نمیدیدیم ...نصف شبا با مستاجرشون که ظاهرا اسمش غلامرضا بود میرفت بیرون...بعضی وقتا از پشت بوم خونه یه صداهایی میومد...متوجه شدیم مأمورا غلامرضا رو به جرم قتل های زنجیره ای دستگیر کردن ...غلامرضا خوشرو (ملقب به خفاش شب) رو چند سال پیش به جرم جاسوسی روسیه گرفتنش و چون مدرک نداشتن آزادش کردن ...اخبار میگفت اون همیشه توی قتل هاش همدست داشته و مسافر ها رو میبرده خونه و می سوزوندشون ...باور نمیکردیم ولی فهمیدیم حتما حمید همدستشه...ما تمام تلاشمون رو کردیم که حمید رو از خونه فراریش بدیم تا دیگه به این قتل ها ادامه نده...ولی نشد...;

مستأجر
6 نظر
4.8

اقتباسی از موزیک دار (داستان مریم) علی سورنا در آلبوم گوزن داراب; شهری کوچک و دور افتاده، پر از کوچه پسکوچههای تنگ و تاریک، پر از خانههایی با آجرهای خسته، در پشت کوههای کولیوَش بود. شهری که سالها خالی از سکونت مانده و غرق در سکوت گشته است! چرا که مردمانش هر آن چه داشتهاند را به مردی ثروتمند فروخته و شهر را ترک کردهاند. مردی به اسم چکاد چکاد; اهل بیرون این کوی و برزن، پسر یکی از ملّاکین کوهستان که با خریدن ملکها، خانهها و زمینهای اهالی داراب، به دنبال تخریب بافتفرسودهی شهر بود و رویای ساخت یک منطقهی گردشگری بزرگ را در سر میپروراند. اما با وجود خالی بودن و متروکه بودن شهر، چکاد موفق به دریافت مجوز ساخت و ساز نشد. زیرا میگویند داراب هنوز یک پروندهی جنایی حل نشده و قدیمی دارد که با تخریب شهر، ممکن است سرنخهای مربوط به آن از بین برود و دیگر قابل بررسی نباشد. پروندهی مرگ دختری به نام مریم مریم; فرزند قباد و صحرا، دختری که سالها پیش در پی اتفاقاتی تلخ و شوم، متهم به بیعفتی شد و حکم تکفیرش توسط اهالی شهر امضاگشت. بعد از تکفیر داراب، برای مدتی خانهنشین شد و پس از چندی جسد بیجانش را در قبرستان شهر پیدا کردند. هیچ گاه علت مرگ مشکوک مریم مشخص نشد. همهی اهالی داراب در برابر مرگ او سکوت کرده و دهان بستند! همه به جز کوهیار کوهیار; کسی که آوازهی عشق میان او و مریم نه تنها در شهر، بلکه در پشت کوههای مجاور داراب نیز شنیده میشد. کوهیار پس از مرگ مریم، برخلاف سایر مردم لحظهای آرام ننشست. هر روز برای کشف حقیقت تلاش کرد. هر روز پیرتر و شکستهتر شد. عدهای میگفتند مریم خودکشی کرده ولی او باور نداشت. کوهیار تنها کسی بود که با فروش خانهی کوچک و فقیرانهی خود به چکاد موافقت نکرد. تنها کسی بود که داراب را ترک نکرد. کنار قبر معشوقش در شهر خاطراتشان ماند و سالها به تنهایی زندگی کرد. حالا کوهیار تنها ساکن شهر داراب است! و اکنون چکاد برای گرفتن مجوز تخریب داراب، نیاز به روشن شدن تکلیف پروندهی مریم دارد. پس با یک درخواست فوری، خواستار بررسی مجدد این پرونده میشود. شما و تیمتان به عنوان گروهی از بازرسان و کارآگاهان وارد شهر داراب و محلهی زندگی مریم میشوید. شهر پراست از سرنخها، مدارک و هدف شما بررسی احتمالات مرگ، پی بردن به واقعیت داستان مریم و مختومه کردن پروندهی جنایی مربوط به او است. آیا مریم خودکشی کرده یا به قتل رسیده است؟ اگر مریم کشته شده چه کسی قاتل اوست؟ چرا و چگونه قتل انجام شده است؟ یادتان باشد! پاسختان به این سوالات بسیار سرنوشتساز است. اگر اشتباه کنید نه تنها ممکن است یک نفر قربانی تصمیم شما شود، بلکه حقیقت برای همیشه پنهان خواهد ماند. ;

دخت
6 نظر
5

سال ها پیش در شهر لندن آرایشگر جوانی به نام بنجامین بارکر به همراه همسر و دختر زیبایش زندگی میکردند. بارکر عاشق خانواده اش بود. اما قاضی ستمگری که در آنجا زندگی میکرد بواسطه یک اتهام ساختگی و برای بدست آوردن همسر و دختر زیبای بارکر او را به استرالیا تبعید می کند و زن و دختر او را در اختیار میگیرد. بارکر بعد از بازگشت از تبعید به دنبال مغازه آرایشگری خود میرود و با دوست قدیمی خود خانم لاوت دیدار می کند. او حالا نام خود را از بنجامین بارکر به سویینی تاد تغییر میدهد و دوباره شروع به کار می کند. او کارش را دوباره آغاز می کند اما این بار به شکلی دیوانه وار. او زین پس تصمیم به انتقام از جامعه ی فاسد لندن میگیرد در حین پیرایش با تیغ گردن مشتریان را می برد انها را می کشد و در شیرینی پزی با گوشت قربانیان شیرینی می پزد و می فروشد. دراتاق فرارسوئینی تاد شما به ارایشگاه او رفته اید و یک ساعت زمان دارید تا مکان قتل های او را پیدا کنید و از دست سویینی تاد و خانم لاوت فرار کنید.;

سوئینی تاد
5 نظر
4.8

تهران سال ١٣٩٠ در تاريخ چهاردهم شهريور ماه سال نود ، طي تماس تلفني يك زن با پليس تهران پرده از راز قتل دختر خود به نام (ياسمين رحيمي) توسط پدر خانواده برميدارد. به گزارش رسمي پليس آگاهي تهران بزرگ ،پدر كودك آزار ،دختر يازده ساله خود را بر اثر ضرب و شتم و نگهداري نامناسب در زير زمين خانه به قتل رسانده است. پزشكي قانوني علت مرگ دختر بچه را ، ضربات متمادي جسم سخت به ناحيه سر و گردن ، ستون فقرات و سوءتغذیه اعلام ميكند. و همچنين به دنبال اعلام نظریه پزشکی قانوني، متهم به قتل از نوعی اختلال شدید روانپزشکی رنج میبرد و او به علائم روانپریشی و خلقی از نوع دوقطبی مبتلا است. تهران سال ١٤٠٠ و حالا شما و دوستانتون كه گاها برای سرگرمی و خوشگذراني دست به کارهاي عجیب و غریب و ترسناکي میزنید . بعد گذشت حدود ١٠ سال از اتفاق شوك آور اين خانه ، اطلاعاتي به دست آورده اید که خانه اي متروکه در شرق تهران وجود دارد براي سرگرمي ، كنجكاوي و ترساندن دیگر دوستانتان قرار میگذارید تا که شبانه وارد خانه شوید.;

هویت
3 نظر
4.7

پیرمردی سال ها پیش از انقلاب در این عمارت زندگی میکرد و قسمتی از عمارت را به محل کار خود که دوخت و دوز لباس برای مقامات کشوری بود اختصاص داده بود.در هیاهوی انقلاب پیرمرد ناپدید میشود.اهالی محله معتقدند که پیرمرد متواری شده اما فرزندان او خبر از کشته شدن وی میدهند. فرزندان پیرمرد ملک را به شرط وارد نشدن به فضاهای پدرشون ،این عمارت را نصف قیمت اجاره میدهند. از قضا خانه پوشاک روم سون(ROOM7) که اخیرا جا به جایی داشته است این ملک را نصف قیمت اجاره میکند.ولی زمانی نمیگذرد که اتفاقاتی نامتعارف برای کارمندان باعث کناره گیری افراد از ادامه کار میشود و تعدادی از وسایل بدون دلیل ناپدید میشوند.مجموعه روم سون با به اشتراک گذاشتن این موضوع از دوستان خود تقاضای کمک کرده که وارد این قسمت ها از عمارت شوند و با پیدا کردن سرنخ ها اسرار این فضاهای مخفی پیرمرد را آشکار کنند...;

ورود ممنوع
3 نظر
4.3

یک فرد دیوانه و قدرت طلب به اسم جیمز واتسون با دادن پول به افراد داوطلب این افراد رو تبدیل به زامبی های هوشمند و قدرتمند میکند تا ارتشی از زامبی های هوشمند بسازد و بتواند بر دنیا حکومت کند این سرباز ها توسط جیمز داخل شرکتی به نام بلک فایر کنترل میشوند جیمز این سرباز های داوطلب را در شکنجه گاهی زیر شرکت بلک فایر به طور وحشیانه مورد شکنجه قرار میدهد تا حس خشم،نفرت ،انتقام و بی رحمی در این سرباز ها شکل بگیرد تا زمانی که ویروس لاس پلاگاس رو به آن ها تزریق کرد سرباز های وحشی تر و قدرتمند تری بسازد ویروس لاس پلاگاس انسان ها را به زامبی های هوشمند و قابل کنترل تبدیل میکند دولت برای مقابله با جیمز از یکگروه نظامی به نام رزیدنت در خواست کرده تا بهترین و حرفه ای ترین سربازانش را به یکماموریت بسیار خطرناک برای نابودی جیمز وشرکت بلک فایر ونجات بشریت بفرستد گروه نظامی رزیدنت در اولین عملیات خود با شکست مواجه شد و هیچ سربازی از این شکنجه گاه زنده بیرون نیامد حالا شما که حرفه ای ترین سربازان گروه رزیدنت هستید باید به عنوان داوطلب وارد این شکنجه گاه شوید از آنجا فرار کنید به داخل شرکت بلک فایر که بالای این شکنجه گاه قرار دارد حمله کنید و این شرکت و جیمزواتسون را نابود کنید و جلوی بزرگترین جنایت تاریخ بشریت رو بگیرید. ;

شکنجه گاه زامبی
2 نظر
4.5

این نامه محرمانه است سرویس اطلاعاتی و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی (کا گِ بِ) متوجه شدیم حزب نازی در لهستان اردوگاهی تاسیس کردند به نام آشویتس و به فرماندهی دکتر جوزف منگله یا همون "فرشته مرگ" مشغول آزمایشاتی غیر انسانی و بی رحمانه هستند. تصمیم داریم تا چند تن از نیروهای ویژهی ارتش شوروی رو در قالب زندانیان جدید به این اردوگاه بفرستیم تا این اردوگاه و فرشته مرگ نابود بشه. جاسوس ما که قبلا یکی از افسران ارشد این اردوگاه بوده، گزارشاتی مبنی بر وجود ارواح و بیماران روانی بهمون داده. "اشنایدر" تو اردوگاه منتظر شماست ولی به دلایل امنیتی نمی تونه خودش رو به شما معرفی کنه. پس هر کسی توی اون اردوگاه می بینید ممکنه دوست باشه یا دشمن! یادتون باشه وظیفه شما نجات "اشنایدر" و بدست آوردن مدارک و نابود کردن اردوگاه هست. توضیحات بیشتر: فرشته مرگ، یک اثر متفاوته. این بازی در سبک RPG یا بازی نقش محور هست و می تونید با تعامل خودتون روند بازی رو تغییر بدین؛ هر کدوم از شما ممکنه داخل بازی یک نقشی رو ایفا کنید و به جذابیت بازیتون اضافه کنید! (هر تصمیمی که بگیرید عواقب خوب یا بد خودش رو داره)! شما در این بازی تحرک بالایی خواهید داشت، پس لطفا لباس راحت بپوشید. ;

فرشته مرگ
2 نظر
5

چند روزی بیشتر از بدنیا اومدن فرزند مریم نگذشته بود که با استرس زیادی شروع به تعریف یک خاطره قدیمی برای شما دوستان خود می کنه. در ساله ۱۳۵۰مادر بزرگ مریم به اسم مهرو به طرز فجیعی در خانه روستایی خود در والی آباد کرمان کشته میشه و همهی آبادی دلیل این مرگ رو انتقام اجنیان از خانواده مهرو میدانند انگار که مادر مهرو(توران)ناخواسته یکی از فرزندان مؤنث جنیان رو به قتل رسانده و آنها هم از فرزندان دختر توران شروع به انتقام گیری میکنند.همه چیز آروم بود تا در سال ۱۳۷۵هم به همان شکل این اتفاق برای مادر مریم(مهلقا)پیش آمد دقیقا این اتفاق وقتی پیش میومد که ۳۰روز از بدنیا آمدن فرزند نمیگذشت الان مریم این استرس رو داره که این جریان برای اون هم اتفاق بیفته. مریم از شما دوستان خود درخواست کرد تا به خانه روستاییشان در والی آباد کرمان رفته و با کمک گرفتن از خان عموی مریم (اصلان)از وقوع این جریان جلوگیری کنید. ;

تباهی
1 نظر
5

پدر رعنا یک معامله خطرناک با یک جن از قبیله زوزولا انجام میده. قرار بر این بود جن جای گنج رو نشون بده و در عوض اون هم رعنا رو قربانی بکند جن به عهد خودش وفا کرد اما پدر رعنا با بدست اوردن گنج زیر عهد خودش زد و جن رو زنده زنده دفن کرد.جن که به شدت خشمگین بود از قبیله خودش درخواست کمک کرد اونجا بود که کینه جن اغاز شد طولی نکشید که جنازه پدر رعنا کنار رودخانه پیدا شد اما بازم چیزی درست نشد. اهالی روستا فکر می کردن با پیدا کردن محل دفن جن و آزاد کردن جن میتونن طلسم کینه رو باطل کنن اما این تازه شروع ماجرا بود. بیست سالی هست که از طلسم کینه میگذره مادر رعنا برای ادامه زندگی و حفظ جان دخترش به یکی از روستاهای دیلمان سفر کرده است. رعنا با پسری به اسم محمد علی اشنا میشه، مدتی نمیگذره که محمد علی عاشق رعنا میشه اما بی خبر از آن که رعنا همون دختری است که قرار بود توسط جنیان قربانی شود جن دفن شده به درگاه پدر جنیان به اسم شومان رفته است و از او درخواست کرده رعنا را برایش بیاورد . شب عروسی رعنا و محمد علی ، رعنا توسط شومان دزدیده میشود محمد علی از شما که دوستان نزدیکش هستید در خواست کمک کرده تا رعنا رو پیدا کنید.;

نفرین جن
1 نظر
5

آقای حسینی وکیل پایه یک دادگستری برای پرونده طلاق موکل خود خانوم سوزان احتشامی به دادسرای خانواده شماره ۲ تهران رجوع کرد. :موضوع پرونده طلاق خانوم سوزان احتشامی اَدله ایی براین اساس داشت که همسر خود آقای داوود نعمتی درمنزل شخصیِ خود به کارهایی از قبیل دعانویسی و جِن گیری مشغول است.و در طی این سالها از این رو برای خانوم احتشامی مشکلاتی به وجود اماده است که معتقد است این فعالیت ها تأثیر منفی در زندگی روزمره آنها گذاشته. ولی اذعان آقای نعمتی در این خصوص است که در تمام این سالها فقط در چارچوب کارهای شرعی و دعانویسی برای رزق و روزی قدم برداشته . .و اَدله خانوم احتشامی را نقض میکند قاضی دادسرای خانواده برای پیچیدگی این پرونده (۱)ماه تنفس برای جمع آوری مدارک قابل استناد برای اثبات اظهارات خانوم احتشامی اعلام کرد آقای حسینی در دفتر کار خود اتفاقات این پرونده را با شما کاروَرزهای وکالت خود درمیان گذاشت یکی از شما عزیزان برای شَم وکالتیتون وسوسه شد که به صورت ناشناس به همراه شما وارد این خانه شود و شمارو مجاب کرد که این کار رو انجام بدید با مشورت و موافقت آقای حسینی از این قرار شد که شما با آقای نعمتی تماسی در خصوص گرفتن وقت برای دعای رزق و روزی داشته باشید تا از اتفاقات این خانه باخبر شوید و شواهدی در خصوص ادعای خانوم احتشامی بدست بیاورید ;

اغوا
1 نظر
5

(خداوند) فرمود: اى ابلیس! چه شد تو را که همراه (فرشتگان) سجده‏کنان نیستى؟ (ابلیس) گفت: من این‏گونه نیستم که براى بشرى که او را از گِلى خشک، از گِلى سیاه و بدبو آفریده‏اى، سجده کنم. (خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واین مقام) خارج شو که همانا تو رانده و مطرودى و البتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود. (ابلیس) گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزى که مردم برانگیخته شوند، مهلت بده (و زنده بدار) (خداوند) فرمود: پس همانا تو از مهلت یافتگانى. (امّا نه تا روز قیامت، بلکه) تا روزى که وقت آن معلوم است. (ابلیس) گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من هم در زمین (بدى‏ها را) برایشان مى‏آرایم و همه را فریب خواهم داد. مگر بندگان اخلاص‏مند (و برگزیده تو را) از میان آنان. ——————————————————————- این آخرین لحظه هاست که میتونین کمک کنین نه به من ، به تمام اهالی طغیان نه فقط به ما اهالی طغیان که حتی به خودتون فقط تا نیمه شب امشب وقت داریم اگر از نیمه شب بگذره دیگه هیچ کاری از هیچ کس ساخته نیست تاریکی دنیای مارو تاریک میکنه اگر موفق نشیم این اخرین درخواسته کمکه قراره ما ، جنگل طغیان منتظرتونم حاج محمود غسال روستای طغیان ;

یوخابه
0 نظر
0

خانه بزرگ مک کامی (McKamey Manor) به عنوان یک خانه دردناک و البته ترسناک شناخته می شود. برخی نام “خانه وحشت” را بر روی آن گذاشته اند. این ملک توسط یک فرد ارتشی که در نیروی دریایی آمریکا فعالیت می کرد، ساخته شد. طبق گفته های افرادی که از این خانه دیدن کرده اند، این ملک بیشتر شبیه به یک تالار شکنجه است. به گزارش فرارو، خانه آنقدر وحشتناک است که مک کامی مالک آن برای هر کس که بتواند 10 ساعت در آنجا بماند 20 هزار دلار جایزه تعیین کرده بود. افراد زیادی آگاهانه به این تور شکنجه میروند،اما متاسفانه هرکس قادر به خارج شدن از خانه مک کامی شده مشکلات روانی شدیدی نصیبشان شده که حتی قادر به حرف زدن هم نیستند. حال شما میخواهید مخفیانه به آنجا بروید تا دلیل این کار های مک کامی را بفهمید. تنها راه کمک به شما در آنجا شخصی است که قبلا آنجا بوده و قادر به فرار کردن شده و یک راه ارتباطی برای شما مخفی کرده است. مراقب باشید مک کامی شما را نبیند;

مک کامی
0 نظر
0

1400/5/23 ناپدید شدن ناگهانی یک کودک ; خبری که دهان به دهان در شهری دورافتاده بین مردم پخش میشه. 1400/5/28 گم شدن یا ربوده شدن؟ ; هنوز یک هفته از گم شدن آن کودک نگذشته بود که کودکی دیگر در همان شهر ناپدید میشود و اهالی آن شهر را نگران و وحشت زده میکند. 1400/6/9 همهمهای از جنس ترس ; مردم هنوز راجع به گم شدن دو کودک قبلی حرف میزدند که برای بار سوم نیز این اتفاق تکرار میشود. حال دیگر، تقریبا همه مطمئن بودند که ماجرا چیزی فراتر از گم شدن کودکان است و این موضوع تبدیل به یک پرونده جنایی و مرموز شده بود. پروندهای که همه اهالی شهر از آن حرف میزدند و نگرانش بودند. سرنخهایی که پلیس طی تحقیقاتش پیرامون این پرونده بدست آورد، پلیس را به درمانگاه سلیمانیه رساند، درمانگاهی قدیمی و متروکه، واقع در نزدیکی یکی از روستاهای همان شهر. پلیس نیرویی برای بررسی و تحقیق، به آن درمانگاه اعزام میکند ولی طولی نمیکشد که آن فرد سراسیمه و وحشت زده درخواست نیروی کمکی میکند. شما به عنوان گروهی ویژه انتخاب شدهاید تا برای کمک به آن فرد و حل این پرونده به درمانگاه سلیمانیه اعزام شوید. آیا از پس این ماموریت بر میآیید؟!;

جزا
0 نظر
0

خانه ای که قصد ورود به آن را دارید خانه زوجی به نام های مارال و هادی بوده است. مارال دوزنده لباس عروس بود و هادی معلم. پس از مدتی زندگی در این خانه، آن ها متوجه چیزهای عجیبی می شوند، صداهای عجیبی که اکثر شب ها از زیر یکی از اتاق ها به گوش می رسید. به گفته برادر مارال: پس از مدتی مارال هر شب کابوس می دید، دختری در خواب او میآمده و از او میخواسته برایش لباس عروس بدوزد. کم کم حالت روانی او تغیر میکند و حرف های عجیبی میزند، طی چند روز برای خودش لباس عروس می دوزد. بعد از اینکه بارها به روان پزشک مراجعه می کنند، یک روز تصمیم می گیرند پیش دعا نویس بروند، اما از آن روز به بعد حال او روز به روز بدتر می شود و دیگر اثری از آن دعا نویس هم پیدا نمی کنند. تا اینکه یک نیمه شب صدای جیغ او محله را پر کرد تمام همسایه ها و پلیس وارد خانه شدند و دیدند وسط اتاق قبری کنده شده که درونش استخوان های قدیمی انسان است هادی در حالی که چندین ضربه چاقو وارد بدنش شده بود، به قتل رسیده بود، اما خبری از مارال نبود و پلیس هنوز ردی از او پیدا نکرده است. ورود به این خانه ممنوع است و هنوز کسی نمیداند چه بلایی سر آن ها آماده شما به کمک برادر مارال که رد پی کشف راز قتل خواهرش است وارد این خانه می شوید تا پرده از راز آن بردارید ;

قسوره
0 نظر
0

- الو - شما با شرکت اسلحه سازی وینچستر تماس گرفتید، آرتور گیتس هستم. چطور می تونم کمکتون کنم؟ - آقای گیتس، دکتر اریک پرایس هستم. - آقای دکتر، مطمئنم کار ارزیابی داره خوب پیش میره - به هیچ وجه، کاملا افتضاح بذار ارزیابی رو بخونم؛ روانکاوی و سنجش وضعیت عقلی سارا وینچستر : ● بیمار با غم فقدان شوهر و فرزند خود گرفتار است. ● رفتار وی، گاهی حالت تهاجمی به خود می گیرد. ● دچار توهم بصری و شهودی ست که بیمار گاها آنها را سایه ها و ارواح می خواند. - البته، اصلا اطمینانی در این گزارش ندارم. - آقای گیتس، گروه مهاجرینی که از خاورمیانه برای کمک فرستاده بودید، تمام نشانه هایی رو که برای ارزیابی در عمارت وینچستر گذاشته بودم با اشتباه های فراوان، تبدیل به مسائل پیچیده تری کردن بنابراین منتظر گروهی با سطح درک و توان و ... خیلی بالاتری هستم. ;

وینچستر
0 نظر
0

سال 1340 اردشیر و ملوک تو خونه پدری اردشیر واقع در تهران نو شروع ب زندگی کردن که بعد از 10سال ملوک حامله شد و خدا بهشون ی دختر داد اما از پا قدم خوب دخترشون اردشیر که عشق بازیگری داشت یه فیلم سینمایی تو همدان بهش پیشنهاد شد که باید یمدتیو میرفت همدان اما از قدیمتر میگفتند زنیکتازه فارغ شده نباید تا 40روز تنهاش گذاشت تا از بلای جن یا آل دور بشه اما اردشیر کاز سفر برگشت آل بچرو برده بودو ملوکهممرده بود سالها گذشت اردشیر تبدیل ب یک سوپر استار و بعد کارگردان سر شناس شد اما همچنان کینه ای از آل داشت اردشیر آب انبار خونشون پر از چاقو و شمع و زنجیر کرد تابلکه آل و ببینه و باهاش رودررو بشه 50سال کار اردشیر همینه این بیوگرافیه کارگردانه سر شناسه حالا برای ساخت فیلم جدیدش هم نیاز ب بازیگر خانوم و آقا داره شما هم میتونید تست بدید تو دفتر سینمایی واقع در تهران نو فراخوان بازیگری از علاقه مندان به بازیگری در فیلم سینمایی آقای اردشیر ملکمطیعی دعوت بعمل میآوریم برای تست بازیگری با شماره 09046088600 تماس بگیرید ;

جن وآل
0 نظر
0

در اغاز بشریت انسان ها وجنیان به خوبی وخوشی کنار هم زندگی میکردند اما یک روز همه چیز عوض شد،شاهزاده جنیان توسط شاهزاده انسان ها به قتل رسید و باعث شد جنگ عظیمی بین انسان ها و اجنه رخ دهد جنیان که بسیار قوی تر از انسان ها بودند شروع به قتل عام کردند،نسل انسان ها رو به نابودی بود که یک دانشمند توانست با پیدا کردن ۴سنگ دروازه ای بسازد که مرز بین دنیای انسان ها و جنیان را جدا کند وجلوی نابودی نسل بشر را بگیرد. هزاران سال گذشته و انسان ها در دنیای جسمانی و جنیان در دنیای روحانی زندگی میکنند اما کینه جنیان از انسان ها باعث شد تا در سال ۲۱۲۳ میلادی جنیان هر ۴سنگ روپیدا کنند و دروازه روباز کنند و به دنیای انسان ها حمله کنند وبا تسخیر انسان ها ارتشی بسازند که به کمک آن قصر فرمانروایی خودشان را بسازند و سنگ ها را در قصر پنهان کردند. تقریبا همه انسان ها از بین رفته اند وتعداد کمی زنده مانده اند تنها شانس نسل بشر شما ها هستید که با نفوذ به قصر فرمانروایی اجنه وپیدا کردن هر ۴ سنگ دروازه روباز کنید وجنیان را به دنیای خودشان برگردانید و جلوی نابودی نسل بشریت را بگیرید. ;

ارتش اجنه
0 نظر
0

سلام من لیونم از واتیکان کلیسا مرکزی داستان از ۲۲ سال پیش شروع شد ۲ تا رفیق بودیم من با آمانوئل آدامز خیلی رفیق بودیم تا اینکه ۲ سال پیش به من گفت میخواد ازدواج کنه گفتم نمیشه این کار خلاف عرفه در دین ما مسیحیت پدران روحانی نمیتونن ازدواج کنند اما روی تصمیمش مصر بود و ازدواج کرد تا اینکه ۲ ماه پیش تماس گرفت حالت روحی روانی مناسبی نداشت علتش رو پرسیدم همسرش لیزا فوت کرده اصلا حالش خوب نیست تا اینکه ۴ روز پیش زنگ زد حرف از خودکشی میزد گفتم یعنی چی این حرفا که میزنی گفت دخترم السا مفقود شده من باورم نشد تا اینکه مطمعن شدم دیدم بله درسته السا مفقود شده من تونستم توسط تیم سایبری واتیکان دوربین های محل اقامتگاهشو در اختیار بگیرم اما نمیدونم چرا دائما دوربینا قطع و وصل میشه من شما رو تونستم به عنوان منتخبین پدران و راهبه های روحانی واتیکان اینجا دعوت کنم که به کمک امانوئل و السا برید ایا شما میتونید که کمکشون کنید؟! ;

السا
0 نظر
0